فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 15 سال و 10 ماه سن داره

خاطرات شیرین فاطمه

عکسای کوتاهی موی فاطمه جون

دختر قشنگم همونطور که در مطالب قبلی نوشتم (چهارشنبه ٢٨ اردیبهشت ٩٠)برای اولین بار در طول زندگیت بردمت آرایشگاه و موهاتو کوتاه کردم آخه موهات خیلی نرم و کم پشت بود و خیلی دیر هم بلند می شد یعنی از اول تولدت تا زمانی که موهاتو کوتاه کردم اینقدر شده بودم.  عکساتو قول داده بودم بزارم که الان می زارم آخه با گوشیم عکس گرفته بودم و تنبلیم می اومد از گوشی خالی کنم حتما با خودت الان می گی ای مامان تنبل دو ماه پیش مطلب آرایشگاه رفتنم رو گذاشتی حالا عکس می زاری باید ببخشی دیگه عزیز مامان وقت نمی کردم. فاطمه جون قبل از رفتن به آرایشگاه فاطمه جون تو آرایشگاه فاطمه جون بعد از آرایشگاه ...
22 تير 1390

تولدت سه سالگیت مبارک عزیزم

  تقدیم به دختر عزیزم و یکی یکدونه مامان و بابا   بازم شادی و بوسه،گلای سرخ و میخک میگن کهنه نمی شه، تولدت مبارک تو این روز طلایی تو اومدی به دنیا وجود پاکت اومد تو جمع خلوت ما   تو تقویما نوشتیم تو این ماه و تو این روز از آسمون فرستاد خدا یه ماه زیبا یه کیک خیلی خوش طعم،با چند تا شمع روشن یکی به نیت تو یکی از طرف من          الهی که هزار سال همین جشنو بگیریم  به خاطر وجودت به افتخار بودن تو این روز پر از عشق تو با خنده شکفتی با یه گریه ی ساده به دنیا بله گفتی ببین تو آسمونا پر از نور و پرنده س تو قلبا پر عشقه رو لبا پر خندس   &nbs...
18 تير 1390

یادش بخیر دوران کودکی!

 یادش بخیر دوران کودکی! آدم وقتی کوچیکه هیچ خاطره ای از دوران کودکیش تو ذهنش نمی مونه، مگر یادگارهایی که از اون دوران باقی مونده باشه تا به یاد روزهای کودکیش بیفتی. دختر قشنگم مامان جون من هم از دوران کودکیم فقط یه لباس نگه داشته که منم تنت کردم و ازت عکس گرفتم تا این جوری دوران کودکی خودم را تجسم کنم این لباسو فکر کنم وقتی یک یا دو ساله بودم می پوشیدم چون الان که شما سه سالته واست خیلی کوچیکه. البته مامان می گه خیلی از وسایل بازیمون رو هم نگه داشته بوده که از بین اونها من یه عروسک رو یادمه که تا زمانی که دبیرستان می رفتم هم مامان نگه داشته بود ولی خوب به دلیل قدیمی شدن و کمبود جا و مکان اونها رو دور ریخته. راستی با این پیرا...
16 تير 1390

مهد رفتن فاطمه جون

عزیز دلم بعد از چند روزی مشغله کاری بالاخره امروز فرصت کردم بیام و به وبلاگت سری بزنم.  امروز درست یک هفته است که مهد کودک می ری و این جزء یکی از آرزوهات بود که به مهد بری و با بچه ها بازی کنی، آخه تو دختر مهربون من خیلییییییییییییی خونگرم هستی و بچه ها رو خیلی دوست داری. از بس به همه می گفتی من می رم مهد کودک و تو رویاهای خودت سیر می کردی که بالاخره به پیشنهاد اطرافیان تصمیم گرفتیم که بزاریمت مهد. یه روز که داشتیم می رفتیم بیرون به دایی جون گفتی من می خوام برم مهد ، دایی جون هم خندید و گفت دایی جون این مامان و بابایی که تو داری فکر نکنم بزارنت مهد باید دعا کنی زود بزرگ شی تا بفرستنت مدرسه و ما کلی خندیدیم. خلاصه&nbs...
28 خرداد 1390

تبریک به فاطمه ام

  تبریک به فاطمه ام   دختر گلم امروز روز ولادت باسعادت دخت نبی اکرم، حضرت فاطمه زهرا س است این روز را به تو که نام زیبا و باشکوه فاطمه را داری تبریک می گویم امیدوارم از رهروان راه آن حضرت باشی و فاطمه زهرا س را الگوی زندگی ات قرار دهی. از حضرت فاطمه زهرا در این روز زیبا و با برکت می خوام که فاطمه ام را به راه راست هدایت کند و نگهدارش باشد. السلام علیک یا زهرا   ...
3 خرداد 1390