فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 24 روز سن داره

خاطرات شیرین فاطمه

شعر خوندن فاطمه جون یه خاطره خیلی شیرین

دختر عزیزم هرچند از این خاطره ای که می خوام واست بنویسم چندماهی می گذره ولی اونقدر واسم این خاطره شیرین بود که تو این مدت همش تو ذهنمه که یه روز اونو واست تو وبلاگت بنویسم، بالاخره امروز بعد از این همه مدت اراده کردم تا تو وبلاگت ثبتش کنم.    روی سن برنامه های متنوعی اجرا می شد و شما هم خیلی دوست داشتی بری روی سن شعر بخونی، همش می گفتی مامان جون برم اون بالا شعر بخونم من هم برای اینکه زیاد اصرار نکنی گفتم باشه هرموقع گفتن بچه ها بیان شعر بخونن اونوقت شما برو بخون که اصلا معلوم نبود برنامه شعر خوندن بچه ها رو داشته باشن یا نه.   پرسیدم مامان جون می خوای بری بالا چه شعری بخونی؟ گفتی یه توپ دارم قلقلیه. خل...
7 مهر 1390
1