فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 15 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره

خاطرات شیرین فاطمه

شیطنتهای بعد از تولد

1390/2/26 11:54
306 بازدید
اشتراک گذاری

دختر عزیزم ، قشنگم ، ماهم، حالا می می خوام از شیطتنتهای بعد از تولدت واست بگم...

بعد از تولد، درست یکماه اول تا اومدی به شیرخوردن عادت کنی که دمار از روزگارمون درآوردی، جزئیاتش رو بطور مفصل وقتی بزرگ شدی واست توضیح می دم.

دختر آروم و دوست داشتنی بودی، البته 40 روز اول، ولی چشمت روز بد نبینه، از یک ماهگی تا پایان سه ماگی انگار روی یک ساعت مشخص کوک می شدی، از ساعت تقریبا  7  بعدازظهر تا 9 شب یکریز گریه می کردی و به هیچ صراطی مستقیم نمی شدی، هرکار می کردیم ساکت نمی شدی آخر من و باباجون رو مجبور می کردی داخل چادر بزاریمت تا خوابت ببره، و بالاخره باز هم مجبورمون کردی واست پستونک بخریم و تو خونه تاب درست کنیم تا کمی آروم شی، الهی فدات بشم که نفخ و دل درد نمی ذاشت آروم باشی ولی قشنگم گریه هاتم حتما شیرین بوده که باعث شده خاطره قشنگی از گریه هات تو ذهنم حک بشه و الان واست تعریف کنم.

ولی عزیزکم، در کل دختر خوب و آروم بودی فقط این دوسه ماه و اونم تو این ساعتی که گفتم گریه می کردی وگرنه بعدش می خوابیدی تا صبح، بین شب وقتی واسه شیر بیدار می شدی فقط دست و پا می زدی و یکم نق، الهی فدات بشم هنوز اون چهره نازت و دست وپا زدنت و چشمای قشنگت تو تاریکی شب درست یادمه.


 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)