فاطمه جون رفته آرایشگاه

قشنگ قشنگی مامان وقتی به دنیا اومدی اصلا مو نداشتی اصلا که نه یه سیاهی ظریفی روی سرت دیده می شد، تا اینکه تا یکسالگی به زور و کم کمک موهات بلند شد البته بلند که فکر نکنی روشونه هاتو گرفت نه تازه شدی شبیه پسرا.

هرکس می دید اصلا فکر نمی کرد که دختری ، اردیبهشت ماه یعنی 10 ماهت بود که گوشاتو سوراخ کردیم و واست یه گوشواره خوشکل خریدیم که لااقل همه بدونند دختری ، اما نه بازم خیلیا می گفتن بچتون پسره بعد که چشمشون به گوشوارهات می افتاد خندشون می گرفت.(البته منظورم غریبه هاست).
دیگه کم کم موهات بلند شد وای چه موهای خوشکلی حالا همه دختر دارا حسرت موهای دختر گلمو می خوردن موهای خرمایی روشن همراه با فر البته خیلی فرفری نه مثل اونایی که می رن آرایشگاه و موهاشونو فر می دن و خوشکل می کنند عینهو اونا.
دختر عزیزم موهات بلند می شد ولی همش فر می خورد و دور گردنت رو گرفته بود مخصوصا موقع خواب و وقتی عرق می کردی کاملا می چسبید پشت گردنت بالاخره بعد اصرار اطرافیان که ای از اول تولد موهاشو کوتاه نکردی از رشد می افته و بچه هوا گرمه ضعیف می شه ... بالاخره با بابا جون تصمیم گرفتیم موهاتو کوتاه کنیم.
ما هم که عشق زیبایی و خوشکلی رو داری و چند بار با خودم بردمت آرایشگاه و می دونستی اونجا چه خبره دیگه ول کن نبودی و همش می گفتی بریم آرایشگاه منم پنج شنبه یعنی 7 روز پیش تصمیم گرفتم ببرمت آرایشگاه.
چه دختر گلی بودی اصلا هم نترسیدی و خیلی راحت نشستی رو صندلی و خانم آرایشگر هم موهاتو کوتاه کرد.
بعد از کوتاهی تو آینه که خودت رو دیدی خندیدی نمی دونم چرا؟   
تو راه خونه هم همش می گفتی مامان جون خوشکل شدم منم می گفتم آره عزیزم خیلی خوشکل شدی.
رسیدیم خونه گفتی موهامو کش ببند می خوام برقصم وای حالا نمی دونستم چکار کنم گفتم که هر موقع می خوای برقصی از این قرتی بازیها زیاد می کنی.

گفتم موهات کوتاه شده نمی شه کش ببندی زدی زیر گریه که خانومه منو زشت کرده باباجون هم که اومد خونه گریه کردی و گفتی خانومه منو زشت کرده ببین ، سرتو تکون می دادی و می گفتی موهام اصلا تکون نمی خوره آخه موقع رقصیدن هم هی موهاتو اینور و اونور تکون می دادی.
خلاصه بعد از کلی تلاش و تعریف و تمجید من و باباجون بالاخره قانع شدی و دیگه به مدل جدید موهات عادت کردی.
عکساتم بعدا می زارم قول قول قول